رمان من پیش از تو یک رمان عاشقانه است / نویسنده جوجو مویس!!!!
این کتاب در کنار عاشقانه بودن داستان بسیار هیجان انگیز می باشد.
داستان:
دختری به نام لوییزا کلارک که ۲۶ ساله است و در خانواده همیشه دارای صلاحیت های کمی است
و مدام جلوی خواهر کوچک تر از خودش کم می اوزد.
لوییزا که در تأمین خانواده کمک میکند، شغلش را در یک کافه محلی از دست میدهد. بعد از چندین تلاش بینتیجه،
بالاخره یک موقعیت استخدامی خاص گیر میآورد: کمک برای مراقبت از ویل ترینر، یک مرد جوان موفق و ثروتمند
که دو سال پیش در اثر سانحه موتورسیکلت فلج شدهاست. مادر ویل، کامیلا، لوییزای بیتجربه را استخدام میکند
تا به زندگی ویل طراوت ببخشد. در این بین لوییزا با ناتان (پرستار مسائل پزشکی ویل) و استیون، پدر ویل، نیز ملاقات میکند.
در ابتدا بخاطر اوقات تلخی و رنجش ویل، رابطه او و لوییزا سخت است.
وقتی دوست دختر سابقش، آلیشا با بهترین دوستش، روپرت ازدواج میکند اوضاع بدتر میشود.
کمکم با مراقبتهای لوییزا، ویل روشن فکرتر میشود. لوییزا متوجه مچهای زخمی ویل میشود
و بعداً میفهمد وقتی کامیلا درخواست او مبنی بر مرگ آسان از طریق دیگنیتاس را رد کرده،
اقدام به خودکشی کردهاست. بعد از این ماجرا قرار شده ویل ۶ ماه زندگی کند و بعد درباره مرگ آسان تصمیم بگیرند.
لوییزا همراه با ترینا تصمیم میگیرد کاری کند این فکر از سر ویل خارج شود.
طی چند هفته بعد، ویل آرامتر میشود و اجازه میدهد لوییزا صورت و موهایش را اصلاح کند.
آنها مدام باهم بیرون میروند و به هم نزدیک میشوند.
ادامه داستان:
درنهایت بخاطر این رابطه، پاتریک، دوست پسر لوییزا، همه چیز را تمام میکند.
در همین زمان، پدر لوییزا شغلش را از دست میدهد و مسائل مالی بیشتر پیش میآید.
خوشبختانه آقای ترینر به آقای کلارک یک موقعیت شغلی اعطا میکند(نگهبان قلعه).
لوییزا همراه با ویل به عروسی آلیشا و روپرت رفته و باهم میرقصند.
قرار میشود این دو باهم به تعطیلات بروند اما پیش از آن، ویل دچار ذات الریه مرگباری میشود.
بنابراین برنامهها عوض شده و باهم به جزیره موریس میروند. شب قبل از برگشت به خانه، لوییزا عشقش
را به ویل اظهار میکند اما ویل میگوید با اینکه اوقات خاصی را باهم داشتند، اما نمیتواند زندگی در ویلچر را تحمل کند.
شب پرواز ویل به سوییس برای پایان دادن به زندگیش، لوییزا برای آخرین بار با او ملاقات میکند.
آنها قبول دارند که ۶ ماه اخیر بهترین اوقات زندگیشان بودهاست. ویل اندکی بعد در کلینیک میمیرد
و طبق وصیت ثروت زیادی را برای لوییزا به جای میگذارد. با این پول او میتواند تحصیلاتش را ادامه دهد
و بطور کامل زندگی را تجربه کند. رمان اینطور پایان مییابد که
لوییزا در کافهای در پاریس است و آخرین نامه ویل را میخواند.
منبع: بانک اطلاعات املاک یاسمی سایت وکیل